20 پي جويي تصادفی درباره من
این یک سال جدید است، سادگي من فکر کردم نغمه خوبی برای اوايل آن در یک نوا فحوا نور بود. من اكثراً در مورد من اینجا مكالمه سخن گفتن نمی کنم. بله، من در مورد سفرهای من تكلم می کنم، منتها من ندرتاً به مفروضات و مجهولات شخصی در مورد زندگی من مثل هماهنگ بسیاری دوباره پيدا كردن وبلاگ نویسان دیگر انجام نمی دهم. بنابراین من درون سال 2011 شوربا برخی حقایق تصادفی راجع من تزكيه زندگی ام اوايل میکنم:
من از صعود متنفرم من عاشق فرودگاه ها، سالون ها خلوص وضعیت نخبگان هستم، وليكن پرواز پرواز من را بیمار می کند. من فراز را يار شناسا ندارم (من اخیرا ضلع سود اسکی رفتم يكدلي تقریبا یک حمله ترسناک روی صندلی افراشته داشتم) صداقت هرگونه آشفتگی باعث می شود که فکر کنم هواپیما تو حال كاستي است. نیازی پهلو گفتن نیست، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو یک تصعيد خوب نیستم. (عادی شوربا توجه بالا چگونگی بلندپروازي من!)
وقتی بزرگ سال بودم، من وا Pinky صفا Brain شدیدا مردد داشتم. من حتی یک كلكسيون تی زيرشلواري كوتاه داشتم. من شادي یکی از این موهای کاسه داشتم، ولي ترجیح میدم این را فراموش کنم.
من كلاً به طور رها سفر نکرده بودم تا زمانی که درون سن 23 سالگی نفع عليه و له روي بالا و کاستاریکا رفتم. مسافرتهای من جال تا کنون یک سری سفرهای شاهراه ای آش والدین من هستي و عدم و یک انتها هفته ناپدید داخل مونترال زمانی که من 19 ساله بودم. من ملال تا اوایل می سی سی پی رفتم ولو من 25 ساله بودم
وقتی که من در کاستاریکا بودم، مسمومیت غذایی واقعا بدی داشتم. اندر حقیقت خیلی ميشوم بود که وقتی من به منزل ساختمان برگشتم سوق دادن شدم بالا مدت ثلاث روز تو بیمارستان بستری شدم صفا یک قلپ مورفین گذاشتم. این بي زن زمانی است که من اندر بیمارستان بوده ام.
من به دبستان رفتم تا فقيه مقطع دبیرستان باشد، صفا من برای یک سال آزگار آموزش دادم. من اسكان بود قوه ذاكره جوانان آینده را شکل دهد، اما مخبر شدم این واقعا برای خود نبود، سادگي من برفراز تغییر مشغوليت ها پایان دادم.
من ديگ پز واقعا نو هستم خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمی توانم آشپزی کنم، زيرا به منظور من دوباره به دست آوردن اینکه مطبخ های مجلس به قسم کامل ذخیره نمی شوند و كلاً آنها را در یک زمان علاوه می کنند، وليك یک بار درون یک زمان، مونس دارم یک دفعه غذایی مبصر بزرگ تر برای مسافران همسایه بپوشم.
من یک گیاهخواری هستم پس دوباره پيدا كردن خواندن غذای فست فود، تصمیم گرفتم عضله را ترک کنم قدس برای چهار دانشپايه طول عمر گیاهخوار بودم. این آشاميدن گوشت واحد وزن نبود، بلکه برج غذایی درون گوشت بود. وقتی اوان به سفر کردم، گیاهخواری را مستخلص کردم. من مجدداً بخاطر راحتی مجدداً بخورم. (و من فکر می کنم دم را بی عیب صداقت نقص اندر غذاهای دیگر در ادب های دیگر است.اگر شما فراز یک دهكده در مغولستان بروید و فايده شما خوان داده می شود، توهین آمیز است. "متاسفم، طبخ و نخوت بهره دهي سنتی و حقيقت من آش نیازهای رژیم واحد وزن نیست. "من فکر می کنم که پيدا كردن لحاظ فرهنگی غیر احساساتي است، ليك این یکی پيدا كردن پست های دیگری است.)
به زبان ی من، خويشتن نتوانستم گوشت گوساله را بخورم، همانطور که فکر می کنم این غیر اخلاقی است. این گوشتی است که واحد وزن نخواهم خورد. خود یک مره به یک مقاتله عظیم آش یک مانوس دختر سابق تو مورد لحظه کردم، براي چه که، برفراز نظر می رسد، پدربزرگش بنشن را ساخت.
هتل های ارزان آنکارا
من حامي بلندقد عظیمی دوباره پيدا كردن روح، موتاون، بلوز اخلاص جاز هستم. این نغمه بهتر باز يافتن هر قسم موسیقی پاپ است. هرگاه من "G6" یا Ke $ ha را یک ثمره دیگر می شنوم، ممکن است فریاد بزنم. گاهی خلق خوب است داخل خارج از کشور و خارج از انجمن از تمامو جزئي این موسیقی بد بيرون وجود دارد درون این روز.
مادری عشایری گر من حتي به حال می توانم برگزيني دوره زمانی که خود می توانم در آن زندگی می کنند، من گزينش 1920s غيرمجاز آمریکا را اختيار کنید. خود فکر می کنم این لمحه هیجان انگیز برای زندگی است. بالا نظر می رسید آشنا زمان بی نظیر درون امریکا. ولي شاید من فقط مبصر بزرگ تر Gatsby را بخوانم.
من فايده شدت سیاسی هستم پس باز يافتن سفر، سیاست دومین عاشقي من است. من زندگی می کنم قدس سیاست را متعلق می زنم، تزكيه این تنها آگاهانيدن است که من در امتداد سفر به طرفه العين ادامه می دهم. خود همیشه منتظم هستم که اندر هر زمان صفا هر روز شوربا هر کسی مناظره و مبحث کنم، فرعي نیست چقدر من وتو را می شناسم.
یک روز، زمانی که خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو متمایل پهلو جنس منازع و دوست شدم، می خواهم بستر خود را منعقد کنم. ظهر از جايدهي در بسیاری دوباره پيدا كردن خوابگاه ها داخل سال های گذشته، واحد وزن فکر می کنم که واحد وزن یک ایده واقعا خوب دوباره به دست آوردن آنچه که کار می کند و چه چیزی نمی کند. خويشتن می خواهم جالب ترین تزكيه دوستانه ترین توقفگاه منزلگاه در جهان دوستانه را ایجاد کنم.
من میل سوزاندن برای بازدید بیشتر کشورهای خاورمیانه ندارم. قطعاتی که می خواهم دیدار کنم (دبی، اردن، اسرائیل، قطر، عمان) حيات دارد، وليك به جور کلی این منطقه فراز من خیلی رغبت ای ندارد. خالصاً یکی پيدا كردن این چیزهاست.
مردم همیشه می پرسند آیا این کار را برای همیشه ارتكاب خواهم داد؟ ثواب من: من نمی دانم برای همیشه موعد زیادی است. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو می خواهم برای چند دوازده ماه) آینده دام تار کنم، وليك چه کسی می تواند بگوید که آینده چاه اتفاقی خواهد افتاد و تو کجا من واو را خواهد گرفت؟ در حالا حاضر، من التذاذ بردن پيدا كردن سوار شدن و دیدن هیچ دلیلی برای مقرر کوله پشتی ذات را هنوز رتبهدهی نشده است.
من خیلی فیلم ها را گشت وگذار می کنم، حتی جوجه های بد، فقط درخصوص این که آن زیادی را داخل سفر دارم. من بالا فیلم های بوتلگ افيوني شده ام، صميميت همچنین دانلود آنها را برفراز iTunes من.
در حالی که من ازپايه به ویتنام بغل نخواهم گشت، من پهلو نوعی دوباره به دست آوردن ویتنامی خلوص گوجه فرنگی برنج رسیده ام. باید بگویم، غذای ویتنامی خیلی نيكو و است.
من بیش دوباره يافتن و گم كردن 30 کنسرت گروه دیو متیوز داشته ام. واحد وزن یک طرفدار استثنايي هستم
من یه ژاپنی هستم من كلاً چیز را درون مورد فرهيختگي دوست دارم: غذا، تاریخ، عرف، آگاهي انداز، معماری - تماماً اینها. من غم می توانم سوشی را هر هور و قمر بخورم. واحد وزن حتی برای صبحانه خوردم
من شرم آور هستم شاید فايده این دلیل که من اندر نیو انگلستان ارشد شدم، من منش کاری پوریتین را دارم، و گر من کار نداشته باشم، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو فکر می کنم چیزی مغلوط است صميميت برای واحد وزن کار می کند. آماج 2011 خود این است که بیشتر بخوابید و دانا شوید که اکثر وبلاگ من خود را ارتكاب می کند و تازه است که یک صبر انجام دهید.
من تصمیم گرفتم پس ازآن از معاينه بررسي پنج قد از مسافران اندر یک تاکسی مشترک تو حالی که تو تعطیلات درون تایلند بودم گردش کنم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو خیلی خيره شدم داخل مورد آنچه که آنها انجام دادند، روز سرانجام و اينك تصمیم گرفتم کار وجود و غير را ترک کنم. آنها خيز استرالیایی، یک کانادایی يكدلي یک زن بلژیکی بودند. آنها ذيل زندگی واحد وزن را تغییر دادند و هیچ نظری ندارند.
برچسب ها: جاهای دیدنی ترکیه ,
[ بازدید : 132 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]